خداشناسی
♥️چشماتو باز کن و خدارو بشناس♥️
یه قاعده فلسفی هستش که میگه :
“تعرف الاشیاء باضدادها”
یعنی ما اشیاء رو همیشه با ضد و مقابلشون میشناسیم.به صورتی که اگه مقابل نداشته باشه،ما هیچوقت نمیتونیم اون شیء رو بشناسیم.بخاطر اینکه ادراکمون ضعیفه که یع شیء بدون مقابل رو بشناسه.
با چندتا مثال توضیح میدم:
مثلا روز و شب.فرض کنید همیشه روز بود و خورشید تو آسمون بود و تکون نمیخورد و همه جا روشن بود، در اون صورت شما هیچوقت نمیفهمیدید روز یعنی چی.با اینکه همیشه و همه جا روز هستش اما شما روز رو نمیشناختید. روز رو وقتی میشناید که شبی هم در مقابلش باشه.وقتی شب میشه میفهمیم روز چیه.و وقتی روز میشه میفهمیم شب چیه.
یا مثلا اگه صدا وجود نداشت و گوشتون چیزی نمیشنید هیچوقت نمیفهمیدید سکوت یعنی چی. الان اونایی که مادر زادی کر هستن، نمیفهمن سکوت چیه.درحالی که برای اونها فقط سکوت وجود داره.اما باز نمیفهمنش.سکوت وقتی فهمیده میشه که بعضی وقتا صدا بیاد و بعضی وقتا صدا نیاد.مثال های دیگه ای هم هست.
پس نتیجه میگیریم هرچیزی که همش ظاهر باشه و اصلا مخفی نباشه، شناخته نمیشه.
مثلا خداوند که اینقدر ظهور و حضور داره و آشکاره،در نتیجه مخفی و پنهانه برای ما و ما نمیبینیمش چون همه جا هست. جایی نیست که خدا در اونجا نباشه.
پس ذات حق، وجود و ظهورش مطلقه.همه جا رو پر کرده. بخاطر همین میگن ذات حق از شدت ظهور،پنهانه.
پس یکی از دلایل اینکه ما خدا رو نمیشناسیم و نمیبینیم و احساسش نمیکنیم، بخاطر اینه که همه جا هست و آشکار و ظاهره مطلقه.و حواس و ادراک ما چون ناقصه، نمیتونه همچین موجودی که کاملا ظاهره رو درک کنه.مثل آدم ناشنوا که سکوت رو درک نمیکنه.
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
پس نهانی ها به ضد پیدا شود
چونکه حق را نیست ضد پنهان بود
حجاب روی تو هم،روی توست در همه حال
نهان ز چشم جهانی ز بس که پیدایی