السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ، أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ، أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،

عفت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ

25 آبان 1393 توسط یاسین

از القابی که برای حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ نقل شده، «عفیفه» است؛ یعنی بانویی که دارای حیا، عفت و حجاب است. از نمونه‌های چنین عفتی، ماجرای «یحیی المازنی» است که گوید:
سال‌ها در همسایگی امیر مؤمنان علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ که در کنار خانه‌اش منزل زینب نیز واقع بود، زندگی می‌کردم. به خدا سوگند، هیچ‌گاه نه زینب را دیدم و نه صدایی از او شنیدم. هروقت که آن بانو می‌خواست به زیارت قبر جدش پیامبرـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌‌ـ برود، شبانگاه درحالی‌که حسن ـ‌علیه‌السلام‌ـ در طرف راستش، حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ در طرف چپش و پدرش جلوتر از او حرکت می‌کردند، به زیارت می‌رفت. آن‌گاه که به نزدیکی قبر شریف پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌ـ می‌رسیدند، امیر مؤمنان ـ‌علیه‌السلام‌ـ چراغ‌ها راکم سو می‌گردانید…این اقدام پدر سبب شد فرزندش حسن ـ‌علیه‌السلام‌ـ علت این کار را جویا شود و امیرمؤمنان ـ‌علیه‌السلام‌ـ در پاسخش فرمود: می‌خواهم زینب ـ‌سلام‌الله‌علیهاـ از نگاه نامحرمان در امان باشد.

مراجع من علماء الاعلام، وفیات الائمه، ص 438:

من اخلص لله تعالی اربعین صباحاً.

 نظر دهید »

خطاب به امام محمد باقر ع در کربلا

24 آبان 1393 توسط یاسین

نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را

تمام دلهره‌ها را، تمام فاصله را


هزار بار بمیرم برات، می‌خواهم

دوباره زنده کنم خاطرات قافله را


تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم

خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟


چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت

ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را


چه کودکی بزرگی است اینکه دستانت

گرفته بود به بازی گلوی سلسله را


میان سلسله مردانه در مسیر خطر

گذاشتی به دل درد، داغ یک گله را


چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر

به روی خویش نیاورده‌اید آبله را


دلیل قافله می‌برد پا به پای خودش

نگاه تشنۀ آن کاروان یک دله را


هنوز یک به یک، آری به یاد می‌آری

تمام زخم زبان‌های شهر هلهله را
شاعر: سید حمیدرضا برقعی


 نظر دهید »

چیزهای مهم در زندگی از زبان یک استاد

04 آبان 1393 توسط یاسین

استاد مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه ی خالی بسیار بزرگ سس مایونز رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ و همه موافقت کردند.
سپس استاد ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛ و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.
بعد دوباره استاد ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگر پرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: “بله”
استاد دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. “در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!همه دانشجویان خندیدند.
در حالی که صدای خنده فرو می نشست، استاد گفت: حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمادی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند - خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین علایقتان ــ چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.
سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند. مسایل خیلی ساده"..
استاد ادامه داد: اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان رو روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنید، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنید، زمانی رو برای چک وب دوستان بگذارید. با دوستان و اطرافیان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونید.
همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشید.

اول مواظب توپهای گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند".
یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟
استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله است، همیشه در اون جایی برای صرف دو فنجان قهوه برای با یک دوست هست".


 2 نظر

اندکی تأمل

07 اسفند 1392 توسط یاسین

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

nin";">

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان

اما به قدر فهم تو کوچک می شود

و به قدر نیاز تو فرود می آید

و به قدر آرزوی تو گسترده می شود

و به قدر ایمان تو کارگشا می شود

و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود …

پدر می شود یتیمان را و مادر

برادر می شود محتاجان برادری را

همسر می شود بی همسرماندگان را

طفل می شود عقیمان را

امید می شود ناامیدان را

راه می شود گمگشتگان را

نور می شود در تاریکی ماندگان را

شمشیر می شود رزمندگان را

عصا می شود پیران را

عشق می شود محتاجان به عشق را

…

خداوند همه چیز می شود همه کس را…

به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا

و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف

و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک

و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار…

و بپرهیزید از ناجوانمردی ها،ناراستی ها، نامردمی ها!

چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه

بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند

در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند

و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند…

مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود …؟

 

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12

سلام آخر زیارت عاشورا

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

تاریخ امروز


  • ابزار بدون تبلیغات
  • ذکر ایام هفته

    اوقات شرعی به افق جهرم

    اوقات شرعی

    آرشیوها

    • تیر 1399 (2)
    • خرداد 1398 (3)
    • مرداد 1397 (1)
    • تیر 1397 (2)
    • خرداد 1397 (8)
    • دی 1396 (1)
    • آذر 1396 (1)
    • اردیبهشت 1396 (3)
    • دی 1395 (1)
    • آذر 1395 (1)
    • مهر 1395 (1)
    • شهریور 1395 (3)
    • بیشتر...