عجیب آدمهایی ما هستیم!:
مهمونی میدیم اونهایی که دوست داریم و
نداریم رو دعوت میکنیم. یواشکی
به لباسای اونهایی که دوست نداریم میخندیم.
بعد که رفتند با دوستهای
خودمونیمون میشینیم به حرفهاشون میخندیم!
توی مهمونی واسه همدیگه جوک
ترکی میگیم! جوک لری میگیم! اصفهانیها رو
مسخره میکنیم. میگیم
کاشونیها ترسواند! رشتیها بیغیرتند!
کردها خرمتعصب هستند! آبادانیها
لاف میزنند!
پایین شهریها رو آدم حساب نمیکنیم! مرز
بین پایینشهر و بالایشهر رو
هم خودمون تعیین میکنیم! اونها که از قلهک
پایینتر رو قبول ندارند
شیکترند! شهرستانیها هم بهتره برند جلو
بوق بزنند! وقتی یکی از
فامیلهامون شهرستان زندگی میکنه و ما یهویی
از دهنمون میپره فوری توضیح
میدیم که طرف بخاطر شغلش که مدیر فلان
کارخونه است اونجا زندگی میکنه!
بشقاب و لیوانهای فرانسوی میخریم!
لوسترهای ساخت چین میخریم! شکلات
آیدین هدیه نمیبریم چون ایرانیه کلاسش
پایینه!
موقعی که اتوبوس میاد حمله میکنیم! اگه
اوضاع بحرانی بشه با آرنجمون
میزنیم به کناریها راه رو باز میکنیم! آخه
خسته هستیم باید زودتر بریم
خونه! وقتی کسی نباشه هم همین که میشینیم با
ماژیک پشت صندلیها یادگاری
مینویسیم که دفعه دیگه که سوار شدیم به
دوستامون هنرمون رو نشون بدیم!
شب چهارشنبه سوری ترقه پرت میکنیم پشت پای
زن همسایه که وقتی پرید
بخندیم! وقتی تیم فوتبال مورد علاقهامون
توی مسابقه میبازه شیشه اتوبوس
واحد رو میشکنیم! سیزده بدر گند میزنیم به
طبیعت! یعنی همیشه اینکارو
میکنیم نه فقط سیزده بدرها!
فحش خواهر و مادر میدیم! به همدیگه! به دين و
مذهب! وعربها و غيره!
اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا فلان امام!!
و در لوسآنجلس هم بيشتر
سفره حضرت عباس باز ميکنيم تا توی تهران.
ما همه مادرزادی سیاستمدار به دنیا اومدیم
اما استراتژی تک تکمون با
همدیگه و با تمام دنیا متفاوته برای همین در
هیچ موردی باهم توافق نداریم
و بازهم به هم فحش میدیم! سه تا که ميشيم
پنج نظر متفاوت داريم و هممون
خيال ميکنيم حق داريم.
ما به اجدادمون خیلی احترام میذاریم!
مخصوصاً داریوش و اینها! وقتی سر
قبرشون میریم حتماً یه یادگاری هم با هرچی که
دستمون باشه روی در و
دیواراش میکنیم!
ما امامزاده میسازیم! بعد پول میندازیم
و از امامزاده می خوایم که
مشکلاتمون رو حل کنه!
ما روز عاشورا تاسوعا نذری میدیم! اما برای
اینکه زعفرون گرونه روی پلو
گلرنگ میریزیم!
ما احتمالاً غیر از رامسر و کلاردشت جای
دیگهای از ایران رو ندیدیم اما
حتماً دوبی رفتیم و فروشگاه عرض الهدایا رو
دیدیم! بی برو برگرد هم یه
عکسی توی صحرا روی شنها گرفتیم که به
همسایهها نشون بدیم!
ما رانندگیمون حرف نداره! رانندگی بدون فحش و
فضیحت برامون معنی نداره!
چراغ راهنمایی عابرپیاده، موتورسوار های
آدمخور …. فقط یک کلمه از هر
مورد کافیه !
ماها سینما نمیریم و عوضش عشق میکنیم قبل
از اینکه فیلم روی پرده سینما
بره ما سی دیشو ببریم خونه!
ما - مخصوصاً لوسآنجلسی هامون- وقتی کانال
تلویزیونی درست میکنیم یا
هیمنطوری آب دوغ خیاری میارندمون توی یه
برنامهای مجری بشیم یا گزارش
بدیم یا خدای نکرده به عنوان کارشناس حرف
بزنیم از هر سه تا کلمه ای که
می گیم چهار تاش انگلیسیه اونهم با هزار تا
عشوه و ناز و غمزه شتری و صد
البته تلفظ صد درصد غلط!
به آذریها متلک ميگيم، اونارو مسخره
ميکنيم و براشون جوک ميسازيم ولی
بهترين و مفيدترين دوستامون آذری هستن!
اما سه چیز برای ما خیلی مهمه:
یک: ما هیچ وقت اجازه نخواهیم داد که روی هیچ
نقشهای خلیج فارس به خلیج
عربی تبدیل بشه!
دو: حواسمون هست که هرجا اسمی از فیلم کارتونی
سیصد برده شد اعتراض کنیم
نامه بنویسیم طوماراینترنتی امضا کنیم که
چرا قیافه ما ایرانیها رو
اینقدر وحشتناک کشیدند! آخه ما ایرانیها
اونقدرا هم وحشتناک نیستیم!
سه: دولت کشورمون بايد مثل دولت سوئد و نروژ
باشه. دموکرات / عشقی /
مهربان. با يک شرط:
ما همون ‘آدم’هايی که در بالا گفتيم
بمونيم