صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
باور به کارآمدی شهادت در احیای دین
شهید مطهری(قدس سره) در تحلیل عاشورا، شهادت و شهید را یک موضوع و عنوان بزرگ اجتماعی می داند که با الگو قرار دادن آن، مردم می توانند نهضت مبارزه خواهانه و ظلم ستیزانه ای را بر پا دارند، وی در این رابطه می نویسد:
حسین(ع) یک سوژه ی بزرگ اجتماعی است. حسین بن علی(ع) در آن زمان یک سوژه ی بزرگ بود، هرکسی که می خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش یالثارات الحسین بود. امروز هم حسین بن علی(ع) یک سوژه ی بزرگ است، سوژه ای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه ی نماز، برای زنده کردن اسلام، برای این که احساسات و عواطف عالیه ی اسلام، در وجود ما احیا شود(مطهری، 1366، ج1، 175).
به اعتقاد شهید مطهری، سالار شهیدان حسین بن علی(ع) به اندازه ای به تأثیرگذاری شهادت اطمینان و اعتماد داشت که هیچ گاه حاضر نشد لحظه ای در آن تردید کند و یا حتی آن را به تأخیر اندازد. ایشان در تبیین این مطلب می فرماید:
امام(ع) وقتی خبر شهادت مسلم و هانی را شنید، این آیه را تلاوت کرد: مِنَ المُومِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبدِیلاً (احزاب، 23). در چنین موقعیتی اباعبدالله(ع) نمی گوید کوفه را گرفتند، مسلم و هانی که کشته شدند، پس کار ما تمام شد و شکست خوردیم، لذا باید برگردیم؛ بلکه آیه ای که متضمن وفاداری نسبت به خداست را تلاوت کرد، یعنی مسلم وظیفه ی خودش را انجام داد و اکنون نوبت ماست (همان، 304-303).
بر این مبنا، خود شهادت وسیله ای برای احیای دین محسوب می شود که جایگزینی هم نمی توان برای آن فرض کرد. بنابراین، به تعبیر شهید مطهری: به من (امام حسین) می گویند نرو، ولی خواهم رفت. می گویند کشته می شوم، مگر مردن برای جوانمرد ننگ است؟ مردن آن وقت ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد برای ریاست و آقایی کشته شود… اما برای کسی که برای اعلای کلمه حق و در راه حق کشته می شود، ننگ نیست… .
از این رو، شهادت آن حضرت(ع) تنها یک جریان خونین و مظلومیت تنها نیست که فراتر از غم و اندوه پیامی در بر نداشته باشد، بلکه نهضت و انقلابی عظیم است که در عین غمبار و غم انگیز بودن، مانند چشمه ای جوشان و خروشان کام جان حق جویان و حق طلبان را سیراب سازد. شهید مطهری خود در این باره می گوید:
اگر شهادت حسین بن علی(ع) صرفاً یک جریان حزن آور، یا یک مصیبت می بود و خون آن حضرت(ع) به ناحق ریخته می شد و شخصیت آن حضرت(ع) در واقع نفله می شد، هرگز آثار بزرگی به بار
نمی آورد. بلکه شهادت او از آن جهت این آثار را به دنبال می آورد که نهضت او یک حماسه ی بزرگ اسلامی و الهی بود (همان، 162).
به اعتقاد شهید مطهری(قدس سره) قیام شهادت طلبانه با هدف عظیم و مهمی چون احیای دین و تداوم بخشی به آن در تمام قرون و اعصار، برای خودش منطق خاصی دارد که با منطق دیگر کشته شده ها فرق بسیاری دارد که هرگز قابل مقایسه نیستند. منطق شهید چیزی جز تزریق خون به جامعه نیست. خود در این باره چنین می نویسد:
منطقه شهید، منطقی کسی است که برای جامعه ی خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمی خواهد بنویسید (همان، 280).
بر مبنای پیام داری و پیام آوری شهادت است که سید حسین محمد جعفری که به تجزیه و تحلیل قیام کربلا پرداخته می نویسد:
حسین(ع) با آگاهی کامل از وسعت ماهیت وحشیانه ی نیروهای ارتجاعی می دانست که پس از شهادتش، امویان زنان و کودکان را اسیر خواهند کرد و آنان را در بین راه کوفه و دمشق حرکت می دهند. کاروان اسرای خاندان بلافصل پیامبر(ص)، پیام حسین(ع) را تبلیغ می کند و قلوب مسلمانان را به تفکر در کل امر واداشته و وجدان آنها را بیدار می سازد. این دقیقاً همان چیزی بود که اتفاق افتاد. حسین(ع) در هدف خود موفق شد (جعفری، 1374، 242).
در حقیقت به نظر جعفری، همین پیام شهادت، که از طریق رنج و جانبازی به دست می آید، پیامی است که در وجدان بشری اثر ماندگار و جاودان می گذارد (همان، 240). به اعتقاد جعفری رمز ماندگاری دین در بهره گیری از نهضت کربلا در پیامی است که شهادت با خود حمل می کند و آن را به آیندگان منتقل می سازد.
منبع: مقالات عاشورایی، سایت حماسه عاشورا
شیعه فرهنگ استبداد ستیزی و قیام در برابر ستم حاکمیت را از عاشورای حسینی آموخته است. امام حسین(ع) میتوانست در برابر استبداد و بی عدالتی یزید، گوشه عافیت اختیار و چون بقیه مردم حجاز و عراق و شام دست بیعت به سوی خلیفه ناحق مسلمانان دراز کند و جان سالم به در برد. اما امام حسین(ع) کسی نبود که اصول اخلاقی را در پای منافع شخصی قربانی کند. امام به شیعیان فهماند که تحت هر شرایطی باید در مقابل استبداد و بی عدالتی حاکم ایستاد و در این راه همه ابزارهای مشروع را به خدمت گرفت. نگاهی ژرف ثابت میکند که حرکت امام حسین و خلق حماسه عاشورا بهترین راهکار مقابله با استبداد حاکم و تزویر و نفاقی بود که سراسر جهان اسلام را فرا گرفته بود: طبیعی است که نگاه به نهضت عاشورا به عنوان نهضتی در جهت کسب قدرت فقط در چارچوبی قابل پذیرش است که ما ماهیت دین را علاوه بر ارتباط با امر مقدس و ربوبیت، متضمن داعیههای اجتماعی و تلاش مستقیم برای ریشهکن کردن هر نوع گناه و فساد از راههای گوناگون همچون: به دست گرفتن قدرت و حاکمیت دینی، بدانیم. به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان یکی از اهداف امام حسین در قیام عاشورا براندازی نظام ستم پیشه حاکم بود. هر چند قیام عاشورا در ظاهر نظامی شکست خورد اما خون حسین(ع) و یارانش پایههای حکومت امویان را سست و در نهایت به فروپاشی حکومت بنی امیه منجر گردید. پس قیام عاشورا فرهنگ استبداد ستیزی را در میان شیعیان نهادینه کرد. فرهنگی که به اعتقاد شیعیان تا ظهور امام زمان پایدار خواهد ماند. اکنون فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار سازنده با هم عجین شدهاند.
منبع: مجموعه مقالات سایت: نسل فردا
از نظر استاد شهید مرتضی مطهری، بهترین واژه ای که بیانگر عمق نهضت حسینی است کلمه «حماسه» است، نه نهضت یا قیام یا شورش و جز اینها.
«کلمه حماسه به معنای شدت و صلابت است و نیز به معنای شجاعت و حمیت. چنان که در ادبیات فارسی و عربی شعر و نثر حماسی داریم، حادثه و شخصیت حماسی نیز هست. شخصیت حسین بن علی علیهماالسلام صبغه حماسی دارد و باید با وجود و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم، نه یک احساس تراژدی و مصیبت، رثا و نفله شدن. شخصیتهای حماسی جنبه نژادی و قومی دارند؛ یعنی مخصوص یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاکند، اما در مورد امام حسین علیه السلام چنین نیست. او یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت و بشریت، نه حماسه قومیت. سخن، عمل و روح امام حسین علیه السلام هیجان و حماسه مافوق حماسه هاست و علت شناخته نشدن ایشان نیز همین است. شخصیت امام از نظر شدت حماسی بودن و علو و ارتفاع جنبه انسانی بی نظیر است و ما این حماسه را نشناخته ایم.(1)
در اینکه شهادت امام حسین علیه السلام اسلام را تجدید حیات نمود شکی نیست(2). سؤالی که مطرح است این است که چه رابطه ای است میان شهادت امام حسین علیه السلام و زنده شدن اصول و فروع دین؟ استاد مطهری پاسخ می دهد:
«چون نهضت او یک حماسه بزرگ الهی و اسلامی بود، حیات تازه ای در عالم اسلام دمید. پس از شهادت ایشان رونقی در اسلام پیدا شد. امام حسین با حرکت بزرگ خود، روح مسلمانان را زنده کرد. ترس را ریخت و احساس بردگی و اسارتی را که اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه حکمفرما بود، تضعیف کرد. به عبارت دیگر به جامعه اسلامی شخصیت داد. احساس شخصیت مسئله بسیار مهمی است که سرمایه ای بالاتر از آن برای اجتماع وجود ندارد. آنچه پیغمبر اسلام به مردم عرب داد و آنان را از حضیض پستی به اوج عزت رساند، ایمانی بود که به آن مردم شخصیت داد. امویین کاری کردند که شخصیت اسلامی را از میان مسلمین میراندند و امام حسین علیه السلام آن شخصیت را احیا کرد.
شخصیت دادن به یک ملت به این است که به آنها عشق و ایده آل داده شود، یا گرد و غبار از روی آن عشقها پاک کند. بعد از بیست، سی سال که تعالیم اسلام فراموش شده بود، امام حسین علیه السلام فرمود: «و علی الاسلام السَّلام اِذْ قد بُلیت الأمّة براعِ مثل یزید»(3). «انّی لم اخرج اَشِرا و لا بَطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدی»(4).
نهضت حسینی، تجسم عملی اسلام
مکتب مقدس اسلام جامع و دارای ابعاد درهم تنیده فردی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی است. رفتار امامان معصوم تجلی ابعاد مختلف مکتب است.
اوج این تجلی پس از دوره کوتاه صدر اسلام در حادثه کربلا وجود دارد. از این رو برداشتهای ما از این حادثه باید متناسب با جامعیت و فراگیری آن باشد. به گفته استاد مطهری: «حادثه کربلا تجسّم فکر و ایده چند جانبه و چند بعدی اسلامی است. آنچه در جریان و عمل این حادثه تحقق پیدا کرده، اسلام است و همه برداشتهای صحیح از حادثه عاشورا به بخشی از آن اشاره کرده اند. صحیح اند ولی ناقص، کامل نیست؛ مثل برداشت دعبل خزاعی، کمیت اسدی، محتشم کاشانی، عمان سامانی و اقبال لاهوری. برداشت دعبل خزاعی از نهضت ابا عبداللّه ، به تناسب زمان فقط جنبه های پرخاشگری آن است. برداشت محتشم کاشانی، جنبه های تأثرآمیز و رقت آور، برداشت عمان سامانی یا صفی علیشاه عرفانی، عشق الهی و پاکبازی در راه حق. و دیگری از جنبه حماسی، اخلاقی، پند و اندرز و… و همه درست گفته اند، ولی برداشت هر یک از یک جنبه این نهضت است نه تمام آن.
اگر بخواهیم به جامعیت اسلام نگاه کنیم باید به نهضت حسینی نگاه کنیم. می بینیم امام حسین کلیات اسلام را عملاً در کربلا به مرحله عمل آورده و مجسم کرده است، ولی تجسّم زنده، حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح؛ چون اسلام مجسّم است. ائمه اطهار این همه به زنده نگهداشتن و احیای این حادثه توصیه کرده اند. در این حادثه مرد، زن، پیر و جوان، کودک، سیاه و سفید، عرب و عجم نقش دارند. و دارای جنبه های عرفانی و توحیدی، پاکباختگی در راه خداست. از یک سو امام علیه السلام مرد پرخاشگری است که در مقابل دستگاه جبار قیام کرده و می فرماید: «واللّه لا اُعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرُّ فرار العبید»(5). «هیهات منّا الذلّة»… از سوی دیگر امام را در کرسی یک خیرخواه، واعظ و اندرزگو می بینیم که حتی از سرنوشت شوم دشمنان خودش ناراحت است که اینها چرا باید به جهنم بروند. او نمونه جدش بود که: «لَقَدْ جائکم رسولٌ مِنْ انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤفٌ رحیمٌ»(6). در این مقام، امام حسین علیه السلام یکپارچه محبت و دوستی است که حتی دشمن خود را هم واقعا دوست دارد که نجات پیدا کند. از جنبه اخلاقی نیز حادثه عاشورا سرآمد است. ارزشهای اخلاقی مانند ایثار، وفا و مروت، مساوات اسلامی، برابری و برادری در آن موج می زند»(7).
فهرست منابع:
1- حماسه حسینی، ج 1، ص 121-113.
2- مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در عید فطر و قربان: «اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر…».
3- اللهوف، ص 11؛ فی رحاب ائمة اهل البیت، ج 3، ص 74.
4- مقرّم، مقتل الحسین، ص 156؛ مناقب ابن شهر آشوب، ص 89. حماسه حسینی، ج 1، ص 174-161.
5- شیخ مفید، الارشاد، ص 235؛ مقرّم، مقتل الحسین، ص 280.
6- توبه / 128.
7- حماسه حسینی، ج 1، ص 312-289.